لیسا گرف


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
جنگ خانه درختی
  • 46,000 تومان
  • با تخفیف: 46,000 تومان
سوفی نابغه
  • 22,000 تومان
  • با تخفیف: 22,000 تومان

جنگ خانه درختی

  • 46,000 تومان

وقتی پدر و مادر وینی از هم جدا شدند، تصمیم گرفتند که وینی سه روز در هفته پیش هر کدام از آنها باشد و چهارشنبه‌ها را تنها در یک خانه درختی بگذراند که درست بینابین خانه آن‌هاست تا وقتش به طور کاملا مساوی بین آن دو تقسیم شود. اما ناکامی و درماندگی وینی به خاطر رفتارهای پدر و مادرش به مرور مثل درخت بزرگی ریشه‌دار می‌شود. وینی به این نتیجه می‌رسد که تنها راه تغییر اوضاع این است که تا وقتی پدر و مادرش سر عقل نیامده‌اند، از خانه درختی تکان نخورد. دوستانش تصمیم می‌گیرند به او بپیوندند اما آیا با وجود 10 بچه در یک خانه درختی که هر کدام خواسته‌های خودشان را دارند،‌ وینی می‌تواند بهای استقامتش را بپردازد و همه را راضی و خوشحال نگه دارد؟

سوفی نابغه

  • 22,000 تومان

داستان رمان «سوفی نابغه» درباره دختر دانش‌آموزی به نام سوفی سایمون است که در کلاس سوم تحصیل می‌کند و بسیار باهوش است. او دو ساله بود که الفبای روسی را از اول به آخر و به عکس از حفظ می‌گفت. سوفی در اوقات فراغت، درس حسابان می‌خواند و کرم‌های خاکی را عمل جراحی می‌کند. اما پدر و مادرش دوست دارند او یک دختربچه معمولی باشد و با دوستانش بیرون برود و گردش کند. سوفی از همین سن کودکی و کلاس‌سومی‌بودنش به فکر پول درآوردن افتاده است. برخی از دوستانش با پدر و مادر خود مشکل دارند و سوفی مثل یک آدم بزرگ، مشکلاتشان را حل می‌کند. اما در عوض پول می‌گیرد. سوفی دختری باهوش و جدی است اما از جایی به بعد خودش به دردسر می‌افتد چون ممکن است پدر و مادرش بفهمند که او از راه حل مشکلات دیگران پول درمی‌آورد. مخاطبان اصلی این کتاب کودکان گروه ج هستند. عناوین بخش‌های رمان «سوفی نابغه» به این ترتیب است: نابغه‌ای با یک مشکل، علامت‌ها و لیسه‌های شیشه‌پاک‌کن، پیراناها و فروشگاه‌های حیوانات خانگی، کلاه‌های خیلی زشت، لمور در جشن تولد، دانشنامه سوفی سایمون برای…، دستور تهیه آبنبات بوآی ماداگاسکاری. در قسمتی از این رمان می‌خوانیم: سوفی گفت: «باید پیاده شوم.» بعد به زانوی اوئن زد و ادامه داد: «لطفا تکان بخور.» اوئن گفت: «اما من به کمکت احتیاج دارم!» سوفی آه کشید و پرسید: «چرا از دوستت کمک نمی‌خواهی؟ همان دختر مو فرفری. شاید فکری برائت بکند.» در اتوبوس جیرجیرکنان باز شد. راننده پیاده شد تا ماشین‌ها را رد کند. سوفی همچنان اوئن را هل می‌داد و راهش را باز می‌کرد، اوئن گفت: «جولیا کمکم نمی‌کند. خیلی گرفتار است. می‌خواهد برای روزنامه مدرسه گزارش تهیه کند.» سوفی پرسید: «روزنامه؟» و آن‌قدر سریع نشست که روی اوئن افتاد. سوفی تکان نمی‌خورد. فقط به بالای سر اوئن خیره شده بود. اوئن گفت: «اوم، سوفی؟» رفتار سوفی غیرعادی بود. به علاوه، شلوار اوئن داشت چروک می‌شد. اوئن دوباره گفت: «سوفی؟» سوفی چشمانش را باز و بسته کرد و گفت: «گفتی جولیا دنبال گزارش خبری است؟» اوئن گفت: «آره، برای روزنامه مدرسه. اما فقط تا دوشنبه مهلت دارد و بعید است موفق شود. تازه، نمی‌تواند گزارش را تایپ کند. آخر هفته گذشته، پدرش مجبورش کرد ماشین تحریرش را توی حراج خانگی بفروشد. پانزده دلار بابتش گرفت.» چشمان سوفی مثل هندوانه گرد شدند.

صفحه‌ی 1