بهاره فریس آبادی


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
یادداشت‌هایی درباره زندگی
  • 170,000 تومان
  • با تخفیف: 170,000 تومان
دفتر یادداشت برادرم لوبیا (داستان خودت را بنویس)
من برادرم لوبیا و خانواده دیوانه‌ام (نوشتن رهایم نمی‌کند)
برادرم لوبیا (دور از دسترس بزرگسالان نگهداری شود)
پدرم
  • 7,500 تومان
  • با تخفیف: 7,500 تومان

یادداشت‌هایی درباره زندگی

  • 170,000 تومان

ارهان پاموک، نویسنده کتاب سیاه، نام من سرخ، شوری در سر، شب‌های طاعون و ... جستارهای درخشانی دارد که این کتاب منتخبی از آن‌ها به همراه چند گفتگوست؛ جستارهایی که در این کتاب گرد آمده‌اند از دو کتاب رنگ‌هایی دیگر و تکه‌هایی از چشم‌انداز انتخاب شده‌اند که در آن‌ها پاموک از احساسش به استانبول، کودکی، سلمانی، آسانسور، کتابخانه و گشت‌وگذارهایش در برخی شهرها مانند ونیز و نیویورک سخن می‌گوید.

دفتر یادداشت برادرم لوبیا (داستان خودت را بنویس)

  • 8,000 تومان

«دفتر را در یک ظرف شیشه‌ای بگذار. کمی آب به آن اضافه کن. چند قطره سرکه رویش بچکان و درش را محکم ببند. حالا ترشی دفتر یادداشت ما حاضر است. نوش جان.» عدس خودش یک پا نویسنده است و خوب می‌داند چطور می‌شود داستان نوشت. تو هم اگر دلت می‌خواهد فوت و فن‌های داستان‌نویسی را یاد بگیری و روزی نویسنده شوی، بهتر است حتما این کتاب را بخوانی.

من برادرم لوبیا و خانواده دیوانه‌ام (نوشتن رهایم نمی‌کند)

  • 8,000 تومان

«دفتر را در یک ظرف شیشه‌ای بگذار. کمی آب به آن اضافه کن. چند قطره سرکه رویش بچکان و درش را محکم ببند. حالا ترشی دفتر یادداشت ما حاضر است. نوش جان.» عدس خودش یک پا نویسنده است و خوب می‌داند چطور می‌شود داستان نوشت. تو هم اگر دلت می‌خواهد فوت و فن‌های داستان‌نویسی را یاد بگیری و روزی نویسنده شوی، بهتر است حتما این کتاب را بخوانی.

برادرم لوبیا (دور از دسترس بزرگسالان نگهداری شود)

  • 12,000 تومان

«دفتر را در یک ظرف شیشه‌ای بگذار. کمی آب به آن اضافه کن. چند قطره سرکه رویش بچکان و درش را محکم ببند. حالا ترشی دفتر یادداشت ما حاضر است. نوش جان.» عدس خودش یک پا نویسنده است و خوب می‌داند چطور می‌شود داستان نوشت. تو هم اگر دلت می‌خواهد فوت و فن‌های داستان‌نویسی را یاد بگیری و روزی نویسنده شوی، بهتر است حتما این کتاب را بخوانی.

پدرم

  • 7,500 تومان

آن شب دیر به خانه آمدم. گفتند پدرم مرده است. تصویری به جای مانده از دوران کودکی در برابر چشم‌هایم ظاهر شد، پدرم با شلوارک و پاهای لاغرش، و این به شکلی دردناک درونم را می‌خراشید. ساعت دوی بامدار به خانه‌اش رفتم تا برای آخرین بار ببینمش. گفتند:«توی اتاق است.» به اتاق رفتم. ساعت‌ها بعد، نزدیک صبح، در مسیر بازگشت، خیابان‌های محله نیشان‌تاشی که 50 سال بود در آن زندگی می‌کردم خالی و سرد، و نور ویترین مغازه‌ها دور و بیگانه می‌نمودند.

صفحه‌ی 1