ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½-ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
- 375,000 تومان
- با تخفیف: 375,000 تومان
- 85,000 تومان
- با تخفیف: 85,000 تومان
- 220,000 تومان
- با تخفیف: 220,000 تومان
- 220,000 تومان
- با تخفیف: 220,000 تومان
- 110,000 تومان
- با تخفیف: 110,000 تومان
موبيديك قصه نبرد ناخدا آخاب با وال سفيد است. اين گفته موجز درباره فوقالعادهترين اثر قرن نوزدهمي ادبيات آمريكا، اي بسا گوياي همهچيز و هيچچيز باشد. موبيديك چيست؟ قصه بزرگ درياست. گزارشنامه بزرگي درباره صنعت والگيري. سرودنامه بزرگي درباره طبيعت و دسترنج و شان و شوكت آدمي. اثر رمزي بزرگ درباره سرنوشت بشري. پيشگويي رويدادهاي قريبالوقوع در دوران ما. برشي عميق در لايه معنوي و سياسي ايالات متحده. پس آنگاه وال سفيد تناور از آقيانوس برميخيزد، همان مطلوب و مخلوق آخاب، در جستجوي كسي نه اما جاودانه شناور، همهجا حاضر و سرمدي در زمان. تهيگاهش بيشه نيزه و سنان؛ پيكر خطخطياش به رنگ كفن؛ آروارهاش تاب خورده؛ پيشانياش سفيد و پرشكنج؛ كوهانش هرمي و سفيد و مجرد و بيشكل و بري از خطا و فساد، پيكر عظيمجثه رنگي كه شامل جمله رنگهاست: رنگ بيرنگي... ملويل ما را در برابر اين معما قرار ميدهد. گزين كنيد ـ نويسنده موبيديك اين را به ما ميگويد. بين خود و برادرانتان يكي را اختيار كنيد. راه نخست، مزين به نقش خودپرستيدن، به غير حقيقت راه ميبرد، و به آوارگي عالم و آدم و خودت. راه دوم تو را از حالت مخاطرهآميزت به سمت رستگاري راستين ميبرد، به سمت شناخت عالم و آدم، به سمت اتكاي تو به ايشان و اتكاي ايشان به تو. اين است نقطه عطف دوگانهاي كه زندگي در اختيار دارد. گزين كن. اين است خط مرزي استوا بر روي سكه طلا. اين است داستان نبرد ناخدا آخاب با موبيديك، آن وال سفيد. «متن از كارلوس فوئنتس»
طبق معمول اول پاي كسب و كار در ميان آمد. پولينا همين كه ديد پولي كه به او دادهام هفتصد گولدن بيشتر نيست، اوقاتش تلخ شد. اوقاتش تلخ شد. به خودش اطمينان داده بود كه جواهراتش را در پاريس كمكم هم كه گرو ميگذاشتم دو هزار گولدن ميشد. گفت:
صددرصد مقداري پول لازم دارم. بايد هم به دستش بياورم و الا كارم زار است.
اكنون ميخواهم شرح داستان زندگي قهرمان داستانم، آلكسي فئودوروويچ كارامازوف را آغاز كنم، دو دل هستم، در واقع درست است كه آلكسي را قهرمان كتابم مينامم، خوب ميدانم كه به هيچوجه مرد بزرگي نيست و اينطور كه پيشبيني ميكنم به طرز اجتنابناپذيري با پرسشهايي از اين قبيل روبرو خواهم شد: اين آلكسي شما چه ويژگي برگزيدهاي دارد كه او را به عنوان قهرمان داستانتان برگزيدهايد؟ چه كسي او را ميشناسد و از چه بابت؟ چرا من خواننده بايد وقتم را براي مطالعه موقعيتهاي گوناگون زندگياش تلف كنم؟
اكنون ميخواهم شرح داستان زندگي قهرمان داستانم، آلكسي فئودوروويچ كارامازوف را آغاز كنم، دو دل هستم، در واقع درست است كه آلكسي را قهرمان كتابم مينامم، خوب ميدانم كه به هيچوجه مرد بزرگي نيست و اينطور كه پيشبيني ميكنم به طرز اجتنابناپذيري با پرسشهايي از اين قبيل روبرو خواهم شد: اين آلكسي شما چه ويژگي برگزيدهاي دارد كه او را به عنوان قهرمان داستانتان برگزيدهايد؟ چه كسي او را ميشناسد و از چه بابت؟ چرا من خواننده بايد وقتم را براي مطالعه موقعيتهاي گوناگون زندگياش تلف كنم؟
1984 داستان قدرت در جامعه سياسي است، قدرت با برنامهاي دقيق در انتها بر همه چيز فايق ميآيد. بر شرافت، بر عقل، بر آزادي، بر عشق و ...