نشر_نيو


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
8 (ضامن) نمایش‌نامه
  • 8,500 تومان
  • با تخفیف: 8,500 تومان
سفر به نهایت دور (نمایش‌نامه)
  • 25,000 تومان
  • با تخفیف: 25,000 تومان
قرمز به اضافه یه عالمه سفید (نمایش‌نامه)
  • 11,000 تومان
  • با تخفیف: 11,000 تومان
کلاه گلف (نمایش‌نامه)
  • 10,500 تومان
  • با تخفیف: 10,500 تومان
احتمال برخورد با پرندگان مهاجر (نمایش‌نامه)
سمفونی پوکه‌های خالی (نمایش‌نامه)
  • 4,000 تومان
  • با تخفیف: 4,000 تومان
خانم ایکس (نمایش‌نامه)
  • 5,500 تومان
  • با تخفیف: 5,500 تومان
خیر نبینی و 2 تک‌گویی دیگر (نمایش‌نامه)
  • 7,500 تومان
  • با تخفیف: 7,500 تومان
عناصر خودسر (نمایش‌نامه)
  • 8,500 تومان
  • با تخفیف: 8,500 تومان
قحط‌الرجال (نمایش‌نامه)
  • 8,500 تومان
  • با تخفیف: 8,500 تومان
مشتبا داداش صیغه‌ای حسین آدیداس و 2 نمایش‌نامه دیگر (نمایش‌نامه)
الاویاتان (نمایش‌نامه)
  • 10,000 تومان
  • با تخفیف: 10,000 تومان

8 (ضامن) نمایش‌نامه

  • 8,500 تومان

صدای پلیس: فوریت‌های پلیس 110... بله؟ مرد اول: داداش! من دزدم. تو فرمانیه یه خونه رو تخت، خالی کردیم. نشونی می‌دم و بی‌زحمت بفرمایید دست و پای پیرزن و پیرمرد صاحب خونه رو باز کنید... خوش نداریم تلفن بشن و قاتل شیم... صفاتو. پلیس: کجا؟؟ مرد: فرمانیه... نشونی را یادش بفرما...

سفر به نهایت دور (نمایش‌نامه)

  • 25,000 تومان

کلاه به سر: ببخشید! [ساره چشم‌غره می‌رود.] کلاه به سر: یه دسته گل ندیدید؟ [سکوت] کلاه به سر: می‌گم یه دسته گل ندیدید؟ [ساره رویش را برمی‌گرداند] کلاه به سر: توی اون سطل آشغال یه دسته گل بود که حدود چهارده هزار تومن می‌ارزید. ...

قرمز به اضافه یه عالمه سفید (نمایش‌نامه)

  • 11,000 تومان

سپیده:‌نصف بطری رو خالی کردم روش، انگار نه انگار... داره با دست‌هاش، شاخک‌هاشو خشک می‌کنه. مادر: حروم نکن اون وایتکس‌ها رو... با یه چیزی بزن تو سرش دیگه. سپیده: آی... نمی‌تونم... خیلی بزرگه. مادر: (به سمت سپیده می‌آید): بده من اون جارو رو... نمی‌فهمم این سوسک چه ترسی داره! ...

کلاه گلف (نمایش‌نامه)

  • 10,500 تومان

جرج: ماری... یه لقمه نون و مربا می‌خوای؟ ماری: می‌دونی که رژیم دارم... جرج: آه... رژیم... یعنی اصلا دلت نمی‌خواد یه لقمه نون با مربای تمشک داشته باشی؟! ماری: گفتم که رژیم دارم... جرج: البته... گفتی... ماری: می‌شه این‌قدر ملچ مولوچ نکنی؟ جرج: ملچ مولوچ؟!!! ...

احتمال برخورد با پرندگان مهاجر (نمایش‌نامه)

  • 6,000 تومان

پسر: این بهترین پیرهن منه! یه چیزهای دیگه‌ای هم تو این خونه هست که مربوط به منه و من الان دارم اون‌ها رو جمع می‌کنم. خب من دوست‌پسر سابق دختر این خانواده‌ام و موضوعی هم که دختر از صبح می‌خواد راجع بهش حرف بزنه، به من مربوط می‌‌شه. می‌تونید حدس بزنید که اون چیه؟ اما الان مساله من این نیست. الان مدتیه که از اون روز می‌گذره و ما به دلایل دیگه‌ای رابطه‌مون رو تموم کردیم. همه چیزهایی که شما تا الان دیدید و بعد از این می‌بینید تصورات منه از اتفاقاتی که اون روز اتفاق افتاده یا می‌تونست اتفاق افتاده باشه. اتفاقی که منو دختر این خانواده فکر می‌کردیم قراره همه‌چیز رو تغییر بده.

سمفونی پوکه‌های خالی (نمایش‌نامه)

  • 4,000 تومان

منیر: بانو، من تو را می‌پرستم. وطن‌پرستی حرف دشواری‌ست. خدا که روی زمین‌هایش خط‌کشی نکرده بود و هنوز هم من نمرده که ارث و میراثش را تقسیم کنند. برای سرباز هر نامه‌ای شاید نامه آخر باشد. هی با خودم می‌گویم حالا که به سطرهای آخر رسیده‌ام، همه گفتنی‌های دلم را گفته‌ام یا نه. (مکث) می‌بوسمت.

خانم ایکس (نمایش‌نامه)

  • 5,500 تومان

خانم ایکس: انگشتام، انگشتام قطع شدن. خدای من انگشتام افتادن روی زمین، خون همه جا رو گرفته! کمک کنید، کمکم کنید تا جمعشون کنم، رئیس خوشش نمیاد، باید همه‌چیز مرتب باشه، خودتون که بهتر از من می‌دونید، باید همه‌چیز مرتب باشه، رئیس بدش میاد که این‌جا نامرتب باشه، کمکم کنید تا پیش از این که رئیس بیاد جمعشو کنم، همه‌جا سفیده، چشمم هیچ‌چیزی رو نمی‌بینه، سرده، خیلی سرده... انگشتام... خون... کمکم کنید... انگشتام... انگشتام... انگشتام... [نفس‌نفس‌زنان؛ گویی از خواب، از رویایی بیرون می‌پرد!] خدای من... چه کابوس وحشتناکی...

خیر نبینی و 2 تک‌گویی دیگر (نمایش‌نامه)

  • 7,500 تومان

وقتی به دنیا اومدم، دختر بودم اما بعد پسر شدم! دختر بودی، پسر شدی... دختر بودم، پسر شدم!؟ اون بودی، این شدی... اون بودم، این شدم؟؟ اون‌طور بودی، این‌طور شدی... اون‌طور بودم، این‌طور شدم؟؟ خوشبخت بودی، بدبخت شدی... خوشبخت بودم، بدبخت شدم؟؟ دلم برات بگه عزیزم...

عناصر خودسر (نمایش‌نامه)

  • 8,500 تومان

خسروانی: شیشه ماشین‌شو کشید پایین. یه اخم حق به جانب کرد که چی می‌گی مردک؟ خم شدم. از بالای عینکم یه نگاه اخطاری بهش انداختم. دو دقیقه‌ای چشم تو چشم هم شدیم. نگاه اون معترضانه بود، نگاه من اخطاری. مثل یه بازیکنی که وسط زمین، منتظره تا داور کارت زرد بهش نشون بده.

قحط‌الرجال (نمایش‌نامه)

  • 8,500 تومان

مونس: گل بگیرم خان و خاندانتو که از طایفه یاجوج و ماجوجین... هیچی‌تون نرفته به آدم و آدمیزاد... جای ضرب گرفتن و آتیش‌بیاری دعوا و نبرد ما، همت کن به نون‌آوری این خرابه خونه... یه جو ارزاق نمونده که شکم سیر شیم...

مشتبا داداش صیغه‌ای حسین آدیداس و 2 نمایش‌نامه دیگر (نمایش‌نامه)

  • 9,000 تومان

حسین: من تو بارون خیابون ناکایا عرعر نکردم، من تو شفاخونه میدون بهداری اولین‌بار چشمم نمدار شد. بابام ناغافل پشت ژیانش سکته کرد. اولین قربونی تریاک ناخالص راه‌آهن بابام بود. خلاف برای بعد اون مرگ شد زندگی و لشگر نفسام رفت تو مواد و پلک به پلک شدم نشئه تمام مطاع‌‌های عالم. قبله‌ام شد خلاف. من الان... چندتا تاریخ دیگه بگذره شیش ساله اینجا شاش‌بندم. من تقی به توقی خلافکار شدم و تف و لعنت آجیل این روزام شده. اینجا... ای‌جا برام یعنی ناف نازی‌آباد، یعنی بیخ مختاری، یعنی خود خیابون اتابک، یعنی کف امیر بهادر، یعنی جون به جون نئشگی...

الاویاتان (نمایش‌نامه)

  • 10,000 تومان

صدای بازرس: نشسته‌م وسط آشپزخونه.دوتا ترامادول انداختم بالا. پشت کله‌ام تیر می‌کشه. این دکتر دبنگ، هنوز هیچ حدسی در مورد سر دردهام نزده. هیچی. فردا جوابش می‌یاد. جواب آزمایش. ظرف‌ها تو ماشین ظرفشویی تلنباره. یه هفته‌ست هر چی ظرف بوده انداخته‌م رو هم. من که مرد آشپزخونه نیست‌م. مرد نیمرو درست کردن. بساط صبحانه چیدن. من هیچ کدوم از مردها نیستم. چشمام داره سنگین می‌شه. دیدم خاکستر سیگار رو کف آشپزخونه ریخت. محلش نذاشتم. کل خونه شده مرغدونی. کثافت محض. باید یه کلفت استخدام کنم، دو سه روز بیافته به در و دیوار خونه کثافت‌ها رو پاک کنه. برقش بندازه...

1  صفحه‌ی 1