انتشارات_بذر_خرد

در طلب توجه (نگرشی روانکاوانه و ادبی به مفهوم توجه)

آدام فیلیپس، روانکاو برجسته‌ی بریتانیایی و نویسنده‌ی آثار شناخته‌شده‌ای چون عقل در برابر جنون و حسرت، با جمع‌آوری سه سخنرانی خود در زمینه‌ی «توجه»، این کتاب شگفت‌انگیز را به قلم آورد. او یکی از درخشان‌ترین و نادرترین متفکرانی است که به‌گونه‌ای منحصربه‌فرد می‌تواند عمیق‌ترین انگیزه‌ها و غرایزمان را برایمان روشن سازد. این کتاب درآمدی کوتاه، جذاب و به‌یادماندنی درباره‌ی مفهوم توجه است که موضوعات مربوط به علایق و تمایلات تا وسواس‌های فکری و مشغولیت‌های ذهنی، و همچنین خواسته‌های درونی و خصوصی تا ارزش‌های جمعی و فرهنگی را در بر می‌گیرد، از منظر روانکاوی به این قضایا می‌پردازد و داستان‌ها و نقدهای ادبی جذابی را در سیر کتاب چاشنی آن می‌کند. آدام فیلیپس تلاش می‌کند در این کتاب به پرسش‌هایی در زمینه‌ی توجه پاسخ دهد؛ «توجه» چیست و چرا در طلب آن هستیم؟ فرهنگ ما چگونه «توجه» را از منظر اخلاقیات و به‌عنوان نیرویی می‌بیند که نیاز به هدایت و کنترل دارد؟ چه ارتباطی میان احساس شرم و توجه وجود دارد؟ خلاءهای توجه ما با چه چیزهایی پر می‌شود؟

راز پسر سبد نشین

روزی که خانوم مرحوم شدن، صبح رفتم که برای صرف صبحانه آماده‌شون کنم که دیدم انگار هزار ساله مردن. ناخواسته چشمم به شیشه‌ی قرص قلبشون افتاد و دیدم خالیه. در حالی که دو روز پیش خودم براشون از داروخانه خریده بودم. کسی جز من تو خونه نبود و مطمئن بودم خودشون قرص‌ها رو خورده بودن، آیا به اشتباه یا به عمد؟ ... هیچ‌وقت نفهمیدم. اما تو توی سبدت نبودی. انگار دنیا رو روی سرم خراب کردن ...

تفریح یادگرفتنی‌ست (چطور تفریح کنیم)

به ما یاد داده‌اند خود را با دسترسی‌های سطحی به «هیچ و پوچ» آرام کنیم. وقتی احساس افسردگی می‌کنیم لایک‌های دیگران در مورد پست‌هایی که در صفحاتمان در رسانه‌های اجتماعی می‌گذاریم کمی آراممان می‌کنند و به‌جای تشکر از کسی که احساس خوبی را در ما ایجاد کرده، پست دیگری می‌گذاریم. برای تجربه یک زندگی خارق‌العاده باید آگاهانه انتخاب کنیم. لحظات متحول‌کننده از آسمان نمی‌بارند ولی بدون شک راه‌هایی برای افزایش آنها وجود دارد. اگر می‌خواهید سرنوشتتان را تغییر دهید، خودتان ایجاد تغییر را آغاز کنید. گنجاندن تفریح در زندگی، هرچند کوچک و سطحی، به مرور زمان به ایجاد الگوهای جدید رفتاری و انتخاب‌های جدیدتر و بهتر منجر می‌شود. چیزی که در قالب جست‌وخیزی بی‌قیدانه آغاز می‌شود می‌تواند به کشف «رمز و راز» زندگی بیانجامد. به تغییرات مثبتی فکر کنید که بعد از یک ماه، یک سال یا ده سال با تبدیل تفریح به یک عادت در زندگی‌تان ایجاد می‌شود.

گفتگوی اثربخش (پرورش فروتنی فکری) کتاب اول

صحبت از گفتگوهایی که منجر به بحث، دلخوری و اختلاف‌نظرهای عمیق می‌شوند موضوع جدیدی نیست. زمان‌هایی را به یاد بیاورید که با وجود اطمینان صددرصد نسبت به درستی یک موضوع و در اختیار داشتن شواهد حمایت‌کننده‌ی معتبر، نتوانسته‌اید طرف مقابلتان را قانع کنید. کتاب پیش‌رو ذهن را به یک فیل بزرگ تشبیه کرده است که انسانی کوچک روی آن نشسته و هدایتش می‌کند. فیل نماد تفکر خودکار، احساسات، هیجانات و شهود، و فیلبان نماد تفکر کنترل‌شده، آگاهانه و منطقی است. کتاب با استفاده از این استعاره و تمرکز بر نقش عملکردهای مغزی انسان و سوگیری‌های شناختی حاصل از آن‌ها، به بررسی دلایلی می‌پردازد که منجر به بروز ناکامی‌ها و احساسات ناخوشایند در تعاملات روزمره می‌شوند. همچنین به ما می‌آموزد که چگونه می‌توان با پرورش فروتنی فکری به آزمون باورها پرداخت و در جایی که لازم است مسیر را برای تغییرات ذهن هموار کرد. و در ادامه با مطرح کردن مزایای رویارویی با اندیشه‌های متضاد، کمک می‌کند تا جهان را از چشم‌اندازی جدید بنگریم و بنا به گفته‌ی بودا «گامی در راه خرد» برداریم.

گفتگوی اثربخش (مدیریت هیجانات) کتاب دوم

یک گفتگوی معمولی پتانسیل تبدیل شدن به یک بحث جدی را دارد. شاید بتوان گفت یکی از دلایل اصلی این اتفاق زمانی است که افراد احساس می‌کنند به باورها، افکار و عقایدشان حمله شده است؛ گویا وارد میدان جنگی شده‌اند که نه افکارشان بلکه بقایشان تهدید می‌شود. چطور می‌توان این حجم از آشفتگی را مدیریت کرد؟ در ادامه‌ی راهکارهایی که در کتاب اول آورده شده است، برای رویارویی سالم با چنین شرایطی و هدایت آن به سمت تعاملی سازنده، قرار گرفتن در ذهنیت کاوشگر، به جای ذهنیت جنگجو، پیشنهاد شده است. با بررسی عوامل زیربنایی که منجر به شکل‌گیری دیدگاه‌های مخالف شده‌اند، می‌توان به جای ورود به چرخه‌ی تحقیر و قضاوت دیگران، به فیلبان اجازه داد تا با استفاده از راهکارهای استراتژیک، کنترل فیل خود را در دست بگیرد و با مدیریت آگاهانه‌ی هیجانات، تلاش کند تا جای ممکن موانع گفتگو را از میان بردارد.

من آنجا بودم

من آنجا بودم، هفت هزار سال پیش در کاخ بعلبک، ملکه‌ای که امپراطوری را پشت سر گذاشت و گریخت. من آنجا بودم، در قرون وسطی دختر جوانی که خواص گیاهان را می‌دانست و به جرم جادوگری سوزاندنش. من آنجا بودم در قرن نوزدهم خدمتکار عمارت اشرافی موسیقیدانی که نوای موسیقی‌اش روح از بدنم جدا می‌کرد. من آنجا بودم زن فقیر و بیماری که تراخم نابینایش کرده بود و حضرت عیسی (ع) دست به سرش کشید و درمان شد. من آنجا بودم، در آشویتس، جهنم روی زمین...

انگشتر نقره

اگر یک روزصبح از خواب بیدار شوید و ببینید انگشتر نقره‌ای در انگشت‌تان است که نه می‌دانید از کجا آمده و نه می‌توانید از انگشت بیرونش بیاورید چه می‌کنید؟ اگر قرار باشد آن انگشتر با شما ارتباط برقرار کند و مسیر سرنوشت شما را تغییر دهد چه؟ و اگر صبح دیگری از خواب بیدار شوید و ببینید اثری از انگشتر نیست...

گوریل نامرئی (ادراک شهودی چگونه فریب می‌دهد)

80000 ساعت (یافتن شغل رضایت‌بخش و مفید)

ما حدودا 80000 ساعت از عمر خود را به کار اختصاص می‌دهیم. پس تعجبی ندارد که چنین دغدغه مهمی باشد. کار باید درآمد مناسب داشته باشد، باید بتوان با آن تاثیرگذار بود و فایده‌ای رساند. اما مسیرهای پیش رو چنان زیاد است، توصیه‌ها چنان متنوع است، که بعضا سردرگم می‌مانیم که چگونه می‌توان به بهترین وجه از آن 80000 ساعت استفاده کرد. دانشگاه برویم یا نرویم؟ اگر می‌رویم، چه رشته‌ای بخوانیم که با اهدافمان متناسب‌تر باشد؟ آیا باید سراغ تحصیلات تکمیلی برویم؟ چه‌زمانی نیاز به تغییر رشته است؟ آیا واقعا باید دنبال علاقه قلبی خود برویم؟ این‌ها و چندین سوال دیگر اجازه انتخاب آسان را از ما می‌گیرد و باعث می‌شود خیلی از ما با تصمیمات اشتباه وقت خود را هدر دهیم. کتاب حاضر برای تمام افراد نوشته شده است، چه کسانی که هنوز به صورت جدی به فکر و خیال کار نیفتاده‌اند، چه آنان که مشغول کار هستند، چه کسانی که ذهنشان درگیر دانشگاه است و چه آنان که در مراحل اولیه تصمیم‌گیری‌اند. این کتاب بر پایه تحقیقات و مصاحبه‌های بی‌شمار نوشته شده و هدفش ارائه توصیه‌هایی علمی و شفاف است که با اجرای آن‌ها بتوان در عین مهارت‌آموزی، تجربه‌اندوزی و کسب درآمد، فایده‌ای نیز به جامعه و جهان رساند و به اصطلاح تاثیر مثبتی داشت.

شکست آگورافوبیا

آگورافوبیا یا ترس از ورود به مکان‌های عمومی یکی از اختلالات اضطرابی است که ممکن است بر روی زندگی روزمره‌ی شما تاثیر منفی بگذارد. افراد مبتلا به آگورافوبیا معمولا از طیف وسیعی از موقعیت‌ها (مانند صف، حمل‌و‌نقل عمومی، فروشگاه‌های بزرگ شلوغ، سوپرمارکت‌ها، مراکز خرید، تئاتر، سینما و غیره) اجتناب می‌کنند چرا که ترس شدید و نامعقولی را در مواجهه با مکان‌های عمومی تجربه می‌کنند. علل آگورافوبیا هنوز به طور دقیق مشخص نشده است اما بسیاری از پژوهشگران بر این باور هستند که عوامل ژنتیک و عوامل محیطی همگام با هم در بروز این اختلال نقش دارند. علاوه بر این، تجارب منفی قبلی مانند تجربه‌ی صدمات جسمانی می‌توانند به بروز این اختلال کمک کنند. ساختار این کتاب به‌گونه‌ای است که می‌توانید درباره‌ی آگورافوبیا بیاموزید، اهدافی را که می‌خواهید به آن‌ها برسید تعیین کنید، شروع به ایجاد تغییرات کنید و یاد بگیرید چگونه دستاوردهایتان را حفظ و هرگونه شکست را مدیریت کنید. مقابله با این نوع مشکل به دلایل مختلف می‌تواند دشوار باشد، به‌خصوص اگر برای مدت طولانی شما را آزار داده است. سعی کنید این نکته را هنگام انجام تمرین‌های کتاب در نظر داشته باشید تا بتوانید در مواقع سخت، خود را ببخشید. به یاد داشته باشید آنچه به‌دست می‌آورید تلاش‌های شما را جبران خواهد کرد.

تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر روان (رسانه‌های جمعی چطور می‌توانند انتخابات ، اقتصاد و سلامت ما را مختل کنند)

گفته‌اند «تا حقیقت کفش‌های خود را بپوشد، دروغ کل دنیا را پشت سر می‌گذارد»، اما موضوع فراتر از این حرف‌هاست؛ «ماشین هجمه‌»ای که رسانه‌های اجتماعی راه انداخته‌اند روان بشریت را هدف گرفته است. این ماشین طراحی شده تا محرک‌های عصبی‌مان را تحریک کند، ما را به سوی خود بکشد و متقاعدمان کند تا شیوه‌ی خرید کردن، رای دادن، ورزش کردن و حتی اینکه چه کسی را دوست داشته باشیم تغییر دهد. ما را تجزیه و تحلیل می‌کند تا گزینه‌هایی را برای اینکه چه بخوانیم، چه بخریم و به چه باور داشته باشیم به ما ارائه دهد. سپس از انتخاب‌های ما یاد می‌گیرد و با تکرار و تمرین پیشنهادهایش را بهینه می‌کند. با این تفاسیر، کدام نگرش به رسانه‌های اجتماعی درست است، مفید بودن یا مضر بودن؟ آیا ماشین هجمه نیرویی به نفع جبهه‌ی خیر برای همبستگی و هوش جمعی است؟ یا دردساز و منفور است؟ تصمیم با ماست. برای مسئولانه عمل کردن، باید یاد بگیریم که رسانه‌های اجتماعی چطور کار می‌کنند.

خواستن (چیزی را تقلید کنیم یا نه نقش محاکات یا میل تقلیدی در زندگی اجتماعی)

به عقیده رنه ژیرار، انسان‌ها هیچ چیز را مستقلا نمی‌خواهند. خواست و میل انسان ماهیتی تقلیدی دارد. این پدیده بر همه‌ی ابعاد زندگی انسان، از انتخاب شریک زندگی گرفته تا دوستان، شغل، لباس و مقاصدی که برای تعطیلاتمان انتخاب می‌کنیم، تاثیر دارد. در یک کلام، میل تقلیدی است که شخصیت انسان را شکل می‌دهد. لوک برجس، با بهره گرفتن از عقاید ژیرار، توضیح می‌دهد چگونه شباهت‌های ما و نه اختلافاتمان به تنش در روابط انسانی می‌انجامد و به کمک تجربیات شخصی‌اش به عنوان یک کارآفرین، مدرس و محصل فلسفه‌ی کلاسیک راهکارهایی برای جایگزین کردن میل تقلیدی کور با خواست و میل آگاهانه ارائه می‌دهد. خواست‌های انسان آینده‌ی بشریت را رقم خواهند زد. کتاب حاظر به ما یاد می‌دهد چگونه «بهتر بخواهیم».