پردههاي قسمتي از اتاق را كشيده بودند و پرستارها به سرعت در رفت و آمد بودند. گروهي از پزشكان سراسيمه كار ميكردند. يكي از آنها بالاي سر بيمار زانو زده بود و تلاش ميكرد تا مجراي تنفسي او را باز نگه دارد. دزموند مرده بود. او رفته بود. 1 دقيقه پيش همين جا بود و حالا نبود. چه بر سر او آمده بود، بر سر كسي كه من فقط 1 ساعت پيش با او حرف زدم؟ از او چه ماند، فقط جسمي بيجان؟ فاصله ميان مرگ و زندگي بسيار اندك است. پرسشهايي به مغزم هجوم ميآورند. او در حال مرگ چه چيزي را تجربه كرده بود؟ آيا او ما را د رحال تلاش براي نجات جانش ميديد؟ الآن چه بر سرش آمده است؟ آيا او هنوز نوعي آگاهي و هشياري دارد، يا همه چيز به پايان رسيده است؟
زبان
|
فارسي
|
نويسنده
|
سام پرنيا
|
مترجم
|
شهرزاد فتوحي
|
سال چاپ
|
1394
|
نوبت ويرايش
|
1
|
ابعاد
|
* *
|
نوع جلد
|
-
|
وزن
|
1
|