ديگه وابسته و دلبسته سينما شده بوديم و اين موضوع بيشتر از پيش ما رو براي اقامت تو تهران مجاب ميكرد... تصميم خودمونو گرفتيم و با كمك رفيقمون و البته تامين هزينه اوليه توسط بابا ميرزاي عزيز، اتاقي اجاره كرديم، نزديك منزل رفيقمون، توي خانيآباد... خانيآباد خيابان بزرگي بود و از خيابانهاي قديمي و معروف تهران به حساب ميآمد كه از ساخلوي قزاقها شروع ميشد و تا باغ معيرالممالك ادامه داشت، وسطاي خيابان خانيآباد خيابان مختاري و بازارچه اسلامي قرار داشت... و البته يخچال حاج قليخان كه از اونجا واسه خيلي از جاهاي تهران يخ ميبردن... خود خيابان خانيآباد پر از مغازهها و دكانهاي مختلف بود... از سمساري و بزازي و خرازي تا سلماني و قصابي و البته بستنيفروشي كه بستنيهاش تو كل تهران معروف بود آقا... اتاقي كه ما توش منزل داشتيم تو خيابان مختاري درست روبهروي يخچال قليخان بود و فقط چند تا خونه از مسجد قندي فاصله داشت آقا... كلبه درويشي و سادهاي بود كه سالهاي سال جور تن رنجور ما را ميكشيد و تو گرما و سرما، تو خوشي و ناخوشي، تو نداري و بيپولي پناهمون داد...
زبان
|
فارسي
|
نويسنده
|
رضا بهرامپور قرهتپه
|
سال چاپ
|
1395
|
نوبت چاپ
|
1
|
تعداد صفحات
|
160
|
قطع
|
رقعي
|
ابعاد
|
14.4 * 20.7 * 0.8
|
نوع جلد
|
شوميز
|
وزن
|
125
|